مشعل هدایت قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
| ||
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان
تبادل
لینک هوشمند
پيوندهای روزانه
لینک های مفید |
عشق، عشق و عشق
مرد خراساني، بعد از مدتها راهپيمايي در شهر مدينه گام ميگذارد. عطش زيارت امام صادق(ع) بيتابش کرده است. ميخواهد قبلاز زدودن غبار راه به حضور حضرت برسد. کوچههاي شهر را يکي بعداز ديگري پشت سر ميگذارد. چند دقيقه بعد به مجلس امام صادق(ع) وارد ميشود. حضرت را به آغوش ميکشد. آنگاه در مقابلش زانو زده محو تماشايش ميگردد. هماندماز ذهنش عبور ميکند:تمام زندگيام فدايش، چه جمال نوراني و چه سيماي درخشاني!چشمش به غلامي ميافتد که مودبانه، کمر به خدمت امام بسته است.با خود ميگويد:چه سعادتي نصيبش شده، خوش به حالش، حتما سالهاست که اين وظيفهمقدس را بر عهده دارد!از مجلس امام بيرون ميرود. جسمش درکوچههاي شهر سرگردان است،اما فکر و ذهنش درگرو جمال امام و اسير محبت او.لحظات قبل، در ذهنش تداعي ميشود که: همچنان به سيماي امام زلزده است. به مفهوم جملات امام ميانديشد. به علم، فضل، جود وکرمش فکر ميکند. کرامت و شفاعتحضرت مدهوشش ساخته است. همينطور به سعادت ابدي غلام غبطه ميخورد و با خودش ميگويد: آخرتشآباد، خوش به حالش.جرقهاي که در ذهنش ميتابد، افکارش را به هم ميريزد:شايد خسته شده باشد. وقتي تمام اموالم را برايش ببخشم; حتماقبول ميکند. ادامه مطلب |
موضوعات وب
آرشيو مطالب
لینک های مفید
امکانات وب |
[ تمام حقوق مادی ومعنوی این وبلاگ متعلق : به اکبر احمدی می باشد ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |